Web Analytics Made Easy - Statcounter

پرسش این است که چرا رابطه‌ تهران-باکو به این سطح از تنش رسید که هر آن احتمال وقوع درگیری میان دو کشور وجود دارد؟

۱- مولفه اسرائیل

اسرائیل از بدو تاسیس خود همواره در محاصره‌ همسایگان متخاصم عرب بود. بر این اساس، استراتژیست‌های اسرائیلی از اوایل دهه۵۰ «استراتژی پیرامونی» (Periphery Strategy) را دنبال کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گویا مبدع این استراتژی «بن گوریون» اولین نخست‌وزیر اسرائیل بود. مبنای این استراتژی این است: ازآنجاکه اسرائیل در محاصره کشورهای متخاصم عرب قرارگرفته، بهتر است منافع خود را خارج از خاورمیانه جست‌وجو کند تا به این وسیله بتواند از محاصره‌ سرزمینی بگریزد. سپس شیمون پرز نظریه‌ «خاورمیانه‌ جدید» را مطرح کرد که بر این اساس، منطقه‌ آسیای مرکزی و قفقاز هم در زمره «خاورمیانه جدید» تقسیم‌بندی می‌شد.

استراتژیست‌های اسرائیلی بر این باور بودند که اسرائیل جزیره کوچکی در میان دریای مسلمانان عربِ متخاصم است و برای یافتن متحدان، بهتر است به کشورهای غیر عرب خارج از منطقه نظر داشته باشد. بر همین اساس، در آن زمان ایران و ترکیه در زمره متحدان اسرائیل محسوب می‌شدند و راه فراری برای محاصره‌ این کشور فراهم می‌ساختند. اما پس از انقلاب ایران و با فروپاشی این ائتلاف، ترکیه همچنان به‌عنوان متحد باقی ماند؛ اما کشورهای منطقه‌ قفقاز جایگزین ایران در این استراتژی شدند. در این میان، جمهوری آذربایجان به‌دلیل وفور منابع و موقعیت استراتژیک و تلاقی‌گاه فرهنگ‌های مختلف (روسی، مسیحی، اسلاو، یهودی، مسلمان و...) می‌توانست فضای مانور بهتر و بیشتری به اسرائیل بدهد. فروپاشی شوروی در سال۱۹۹۱ موهبتی برای اسرائیل بود تا این بازیگر بتواند از محاصره بگریزد و فضای بیشتری برای تنفس بیابد. اسرائیل در سال۱۹۹۲ در زمره اولین بازیگرانی بود که جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت.

ازآنجاکه سرزمین‌های اشغالی با جمعیت تقریبا ۸میلیونی و وسعت ۲۰هزار کیلومتر مربعی فاقد عمق استراتژیک است، بنابراین این بازیگر عمق استراتژیک خود را در فضای خارج از منطقه پیرامونی خود می‌جوید. به‌عبارت‌دیگر، این بازیگر به دنبال یک فضای حیاتی است تا فضای تنفس و قدرت مانور بهتری در تحولات منطقه‌ای داشته باشد. البته امروزه «عمق استراتژیک» در معنای سنتی خود با توجه به دامنه موشک‌های دوربرد، هواپیماهای رادار گریز یا بدون سرنشین، و فناوری‌های مدرن دیگر کاربرد ندارد و معنای «عمق استراتژیک» تحول‌ یافته است.

به‌هرروی، جمهوری آذربایجان در دکترین «بن گوریون-پرز» به چند دلیل نقش محوری داشت: از یکسو با ایران (خصم دیرین خود) همسایه می‌شد. همان‌طور که ایران در «خارج نزدیکِ» اسرائیل (به‌طور خاص سوریه و لبنان) حضور دارد، اسرائیل نیز باید در «خارج نزدیک» ایران حضور داشته باشد. از سوی دیگر، رصد اطلاعاتی و مهار ایران میسرتر می‌شد. درعین‌حال، اسرائیل به‌عنوان زیرمجموعه «غرب» در کنار کشورهای غربی و ناتو می‌توانست نظارت و کنترل موثرتری بر مسائل هسته‌ای منطقه‌ای داشته باشد؛ مساله‌ای که در روزهای پس از فروپاشی شوروی به‌عنوان میراث شوروی در منطقه باقی ‌مانده بود.

اسرائیل با دیدی «رئالیستی» و ارزیابی تهدیدات بر پایه «قدرت» و ناامنیِ برخاسته از فضای هرج‌ومرج بین‌المللی آگاه بود. ازآنجاکه این مکتب [واقع‌گرایی] نمی‌توانست راهگشای رابطه اسرائیل با همسایگان عربش باشد، این بازیگر نوعی «همگرایی» را در پیش گرفت؛ یعنی همکاری داوطلبانه در برخی حوزه‌ها با کشورهای «غیر پیرامونی»؛ ازآنجاکه هیچ واحد سیاسی به‌تنهایی قادر به برآورده کردن نیازهای خود نیست و ناگزیر به همکاری با دیگر واحدهاست. بنابراین اسرائیل با توسل به «همگرایی» در جست‌وجوی متحدانی در آسیای مرکزی و قفقاز و حتی در آفریقا برآمد. بااین‌حال، مرور زمان هم به نفع اسرائیل بود. وقتی در اوت۲۰۲۰ توافق ابراهیم میان اسرائیل با امارات و دیگر کشورهای عربی با میانجی‌گری دولت ترامپ منعقد شد، اسرائیل تا حدودی از محاصره‌ ژئوپلیتیک رهایی یافت. بااین‌حال، جمهوری آذربایجان به‌دلیل اینکه از همان سال‌های اول دهه ۹۰ تامین‌کننده نفت برای اسرائیل بود و موقعیت راهبردی داشت، همچنان تکیه‌گاه اصلی اسرائیل در منطقه باقی ماند.

  ۲- جمهوری آذربایجان

این کشور ۸۶هزار کیلومتری و اندی با جمعیت تقریبا ۱۰میلیون نفری‌اش یکی از جمهوری‌های نفت‌خیز به‌جامانده از شوروی سابق است. این کشور دارای ذخایر نفت ۷۰میلیارد بشکه‌ای و ذخایر گازی ۸۵تریلیون مترمکعبی است (البته منابع گازی این کشور از ۱۱ تا ۸۵تریلیون فوت مکعب متفاوت است) که تلاقی‌گاه فرهنگ‌های روسی، ارمنی، گرجی، اسلاو، یهود و غیره است. در فردای فروپاشی شوروی، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز دچار خلأ قدرت شد. پیش از پرداختن به این بحث بد نیست ابتدا نگاهی مختصر به فرازوفرود روابط ایران و جمهوری آذربایجان داشته باشیم. دیوار روابط دو کشور از همان ابتدا «کج» بالا رفت.

روابط ایران با جمهوری آذربایجان از سنخ «روابط خاص» است. اگر بخواهیم خیلی تاریخی بنگریم، باید به معاهدات ۱۸۱۳ گلستان و ۱۸۲۸ ترکمانچای رجوع کنیم که در پسِ ذهن ایرانی‌ها لانه گزیده است. اما پس‌ازآن باید به سال۱۹۱۱ رجعت کنیم که حزب مساوات در باکو تاسیس شد. این زمان مقارن است با سقوط اولین امپراتوری روسیه و روی کار آمدن بلشویک‌ها. اعضای حزب مساوات با حمایت ترک‌های عثمانی از همان ابتدا به دنبال سیاست‌های «پان ترکی» و «هویت‌جویانه» بودند. این روند تا زمان فروپاشی شوروی و تجزیه آن به ۱۵ جمهوری ادامه یافت. بعد از فروپاشی شوروی در سال۱۹۹۱ و استقلال جمهوری آذربایجان، روابط تهران- باکو وارد مرحله جدیدی شد.

در دوره‌ ریاست‌جمهوری «ایاز مُطلب اف» اگرچه روابط تعریف چندانی نداشت، اما دو طرف کوشیدند توافق‌نامه‌هایی را امضا و نخجوان را به‌عنوان منطقه آزاد تجاری اعلام کنند. در دوره ایلچی‌بیگ اما روابط وارد دوره تلاطم شد. در این دوره تنش در روابط سیر صعودی گرفت و سخن از «حقوق آذربایجانی‌های جنوبی»، «ملیت‌های غیر ایرانی ساکن ایران» و... به میان آمد. در کتاب‌های درسی نیز جعلیاتی وارد شد و از «وضع حقوق بشری خلق آذری» سخن گفته شد. در دوران حیدر علی‌اف تنش همچنان بالا بود؛ به‌گونه‌ای‌که «خلف‌اف» وزیر خارجه‌ وقت جمهوری آذربایجان، خود را وزیر خارجه‌ تمام آذری‌ها از جمله آذری‌های ایران خواند. در دوران الهام علی‌اف نیز از آذربایجان شمالی- جنوبی سخن گفته شد و جعل تاریخ در طرف باکو سرعت بی‌سابقه‌ای گرفت.

پرسش این است که چرا آذربایجانی‌ها همواره نگاه منفی به ایران داشته‌اند؟ حقیقت این است که این جمهوری سابق شوروی که به مدد صدور نفت توانست روابطی با دنیا برقرار کند و از زیر یوغ عثمانی و شوروی بگریزد به دنبال «هویت‌یابی» و «یافتن متحدان جدید» است. اگرچه شواهد غیرقابل‌انکار تاریخی بر پیوندهای میان دو سوی ارس تاکید می‌ورزد؛ اما گویی وارثان عثمان و تزار گوی سبقت را از ایران ربوده‌اند. اردوغان با تشکیل جبهه‌ ترکی-تورانی در منطقه قفقاز نه‌تنها به تقویت و دامن زدن به رویکردهای پان‌ترکیستی پرداخته، بلکه در راستای ترکی‌سازی در منطقه، تمام‌قد پشت جمهوری آذربایجان ایستاده است؛ به‌گونه‌ای‌که اردوغان از«یک ملت و دو دولت» سخن به میان آورد.

آذری‌ها در راستای هویت‌سازی برای خود و بریدن از گذشته مسیر ترکیه را در پیش گرفتند: تغییر خط. آنها سخت در تلاشند تا آنچه را که از میراث تاریخی ایرانیت مانده است، به نام خود بزنند: از نظامی گنجوی گرفته تا چوگان و از تار تا پادشاهان ایرانی. آنها به‌دلیل نداشتن پشتوانه در ساخت دولت- ملت به مشکل برخورده و راه را در سرقت هویت تاریخی دیگران می‌جویند. آذربایجانی‌ها در مسیر «پان تورکی» چنان پیش رفته‌اند که حتی نادرشاه افشار را «بنیان‌گذار دولت مدرن تورک آذربایجان»، «بنیان‌گذار دولت ترکی آذربایجانی افشار» و «بنیان‌گذار مذهب ترکی جعفری» می‌نامند. آنها پس از خروج از مدار روسیه و نظام سیاسی کمونیستی سخت در تلاش برآمدند تا طرح جدیدی دراندازند.

بر همین اساس، به‌تدریج با انجام برخی اصلاحات در حوزه اقتصادی و قانون‌گذاری شرایط را برای سرمایه‌گذاری خارجی مهیا ساختند. در حقیقت، آذربایجانی‌ها به دنبال گسستن از نظام کمونیستی شوروی و روی آوردن به‌نظام بازار آزاد غربی و ساختارهای یورو- آتلانتیکی بودند. در همین راستا، برای جلوگیری از نفوذ رقبا و توازن بخشیدن به سیاست‌های خود (در داخل و خارج) به دنبال یافتن متحدانی برآمدند؛ چه‌بهتر از «برادر بزرگ‌تر» ترکیه و متحدی مانند اسرائیل که از سرمایه، لابی و تکنولوژی لازم برای پر کردن خلأ قدرت و البته نیازهای آذربایجان برخوردار بود. افزون بر این، آذربایجانی‌ها با اتکا به اسرائیل به دنبال توازن‌بخشی یا مهار نقش دیانت در داخل هم بودند.

 

باری، در روزهای فروپاشی شوروی، آذربایجانی‌ها همچون روح سرگردانی بودند که نمی‌دانستند به کدام ریسمان چنگ بزنند. وقتی جنگ اول قره‌باغ آغاز شد، آنها بازنده جنگ بودند و در سال۱۹۹۴ به آتش‌بس تن در دادند. آنها کینه این شکست را در دل گرفتند. آنها چاره را در اتحاد با ترکیه- اسرائیل [جبهه ترکی- عبری] یافتند و این روابط به سرعت افزایش یافت. باکو با منابع عظیم نفت و گاز به آغوش اسرائیل رفت و اسرائیل هم در مقابل، در حوزه‌های اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و نظامی سرمایه‌گذاری‌های قابل‌توجهی کرد.

۳- ایران

اگر آغاز روابط رسمی و دیپلماتیک ایران با جمهوری آذربایجان را در سال۱۹۹۱ بدانیم، باید بگوییم که این روابط از همان آغاز با فرازوفرودهایی همراه بود. آذربایجانی‌ها به ایران با چشم «هراس» می‌نگریستند و ایران را «تهدید» می‌پنداشتند. شاید این امر برخاسته از رویکردهای پان‌ترکی و بریدن از هویت دینی باشد. در دهه‌۹۰ ایران در جنگ قره‌باغ به میانجی‌گری پرداخت. در آن زمان، آذربایجان هنوز در مدار روسیه و نظام کمونیستی منبعث از آن بود. در سال۲۰۲۱ که جنگ دوم قره‌باغ آغاز شد، آذربایجانی‌ها انتقام تحقیر دهه۹۰ را گرفتند. در این سال، سبد روابط خارجی جمهوری آذربایجان بسیار متنوع‌تر از دهه۹۰ بود. این‌بار ترکیه و اسرائیل تمام‌قد از درِ دفاع از آذربایجانی‌ها درآمدند. آذربایجان با یک تیر چند نشان زد: از یکسو ارمنستان را گوشمالی داد و از سوی دیگر، روابط این کشور با آنکارا- تل‌آویو اوج جدیدی یافت. درعین‌حال، آذری‌ها به دنبال تغییر مرزها بودند. اگر این اتفاق رخ دهد، ارتباط ایران با اروپا قطع می‌شود.

نتیجه‌گیری

بسیاری از بازیگران در روابط خارجی خود قائل به استثنا و محدودیت نیستند. به تعبیر دیگر، روابط خارجی‌شان منبعث از منافع ملی است. آنها تخم‌مرغ‌های خود را در سبد روابط یک یا معدودی از کشورها قرار نمی‌دهند تا در موقع مقتضی در«تله» آنها گرفتار شوند. با تشدید تحریم‌ها علیه کشورمان، سبد روابط ایران بسیار محدود شد. ازآنجاکه اسرائیل بازیگر جدیدی در منطقه است و به دنبال عادی‌سازی رابطه با اعراب و نیز کشورهای منطقه‌ قفقاز است، حضور در «خارج نزدیک» ایران اولویتی مهم برای این بازیگر است. از سوی دیگر، اگر بتوان ادعا کرد که جوهر ژئوپلیتیک را «قدرت» و «توان » تشکیل می‌دهد، جمهوری آذربایجان در این امر موفقیت نسبی داشته است. در همین راستا، جمهوری آذربایجان توانست مولفه‌های قدرت خود را از «قوه» به «فعل» درآورد. اکنون بسیاری از خطوط نفت و گاز از خاک این کشور به اروپا می‌رود و همزمان تلاش دارد ایران را در حوزه ژئوپلیتیک با محدودیت‌هایی مواجه کند. اما این کشور کوچک برای تحقق چنین جاه‌طلبی با موانع و چالش‌های بسیاری مواجه است.

منبع: خرداد

کلیدواژه: جمهوری آذربایجان جمهوری آذربایجان فروپاشی شوروی آذربایجانی ها عمق استراتژیک آذری ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۹۱۷۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فارن افرز: از اتحاد عبری-عربی علیه ایران خبری نیست/ همسایگان عربی ایران به دنبال جنگ با تهران نیستند

به گزارش جماران، با گذشت چند روز از پاسخ نظامی مستقیم جمهوری اسلامی ایران به حمله اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق، تحلیل ها درباره تاثیرات این حمله بر معادله های منطقه ای و فرامنطقه ای جنبه های وسیع تر و متفاوت تری را زیر ذره بین برده است. فارن افرز در تحلیلی در این باره می نویسد: زمانی که ایران در 13 آوریل بیش از 300 موشک و پهپاد را به سمت اسرائیل شلیک کرد، اردن به دفع حمله کمک کرد. گزارش‌های اولیه رسانه‌ها حاکی از آن بود که چندین کشور عربی دیگر در دفاع از رژیم اسرائیل کمک کرده‌اند، تلاش‌هایی که آنها بعداً آن را رد کردند. با این وجود، گروهی از رهبران اسرائیل و همچنین برخی ناظران در واشنگتن، این اقدامات را نشانه‌ای از یک تغییر بزرگ تفسیر کردند. محور این تحلیل ها این بود که این کشورهای عربی، در صورت ادامه تشدید درگیری اسرائیل با ایران، طرفدار اسرائیل خواهند بود. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد کل ارتش رژیم اسرائیل، اعلام کرد که حمله ایران «فرصت های جدیدی برای همکاری در خاورمیانه ایجاد کرده است». مؤسسه مطالعات امنیت ملی، یک اندیشکده پیشرو اسرائیلی، اعلام کرد که «ائتلاف منطقه‌ای و بین‌المللی که در رهگیری پرتاب‌های ایران به سمت اسرائیل مشارکت داشت، پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقه‌ای علیه ایران را نشان می‌دهد.»

پس از پاسخ اسرائیل به حمله ایران با یک حمله نسبتاً محدود به تأسیسات نظامی در ایران، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست، ادعا کرد که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقه ای علیه ایران رفتار می کند». او نوشت: «به نظر می‌رسد که اسرائیل با پاسخ آرام خود، منافع متحدانش در این ائتلاف - عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اردن را که همگی در دفع حمله ایران به اسرائیل کمک کردند، در نظر گرفته بود.» به نظر ایگناتیوس، این یک «تغییر پارادایم برای اسرائیل» است، تغییری که به خاورمیانه «شکل جدیدی» می‌بخشد.

با این حال، این ارزیابی‌ها بیش از حد مشتاقانه و خوش بینانه هستند و نمی‌توانند پیچیدگی چالش‌های منطقه را درک کنند. مطمئناً، با توجه به ماهیت بی‌سابقه حملات نظامی در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقه‌ای را بیشتر در نظر بگیرد. اما واقعیت‌های منطقه که مانع همکاری اعراب و اسرائیل می‌شود، تغییر قابل توجهی نکرده است.

حتی قبل از حمله حماس در 7 اکتبر و متعاقب آن جنگ اسرائیل علیه غزه، کشورهای عربی که توافقنامه 2020 ابراهیم را امضا کردند و عادی سازی با اسرائیل را پذیرفتند، از حمایت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل از گسترش شهرک سازی های اسرائیل در کرانه باختری و سیاست او نسبت به غزه، ناامید شده بودند. تلاش وزرای راست افراطی او برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ، مجموعه ای از حملات مرگبار شهرک نشینان اسرائیلی به فلسطینی ها در شهرهای کرانه باختری در بهار سال 2023 به تنش های منطقه ای دامن زد. پس از آغاز عملیات نظامی اسرائیل در غزه در ماه اکتبر، که موجی از اعتراضات را در سراسر خاورمیانه برانگیخت، رهبران عرب در حمایت آشکار از اسرائیل تردید بیشتری پیدا کردند، زیرا می دانستند که همکاری آشکار می تواند به مشروعیت داخلی آنها لطمه بزند.

 هیچ چیز درباره واکنش اعراب به این دور از رویارویی ایران و اسرائیل نشان نمی دهد که این مواضع تغییر کرده است. گروهی از دولت‌ها که بسیاری از اسرائیلی‌ها  از آنها به عنوان «اتحاد سنی» یاد می‌کنند، در واقع همچنان به دنبال متعادل کردن روابط خود با ایران و اسرائیل، حفاظت از اقتصاد و امنیت خود و مهمتر از همه، جلوگیری از درگیری منطقه‌ای گسترده‌تر هستند.

آنها همچنین احتمالاً پایان دادن به جنگ فاجعه بار در غزه را بر رویارویی با ایران در اولویت قرار خواهند داد. با این حال، با افزایش تنش بین ایران و اسرائیل، اشتیاق کشورهای عربی برای تسریع در ادغام منطقه‌ای اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به تمایل اسرائیل برای پذیرش تشکیل کشور فلسطین بستگی دارد.

پیش از حمله 13 آوریل ایران به اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اطلاعاتی درباره این حمله قریب الوقوع با ایالات متحده به اشتراک گذاشتند. سپس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکا استفاده کرد. اردن به هواپیماهای نظامی آمریکا و بریتانیا اجازه ورود به حریم هوایی این کشور را داد تا هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های ورودی ایرانی را متوقف کنند و مستقیماً حملات ایران را رهگیری کنند. گزارش‌های اولیه رسانه‌ها، به‌ویژه در ایالات متحده و اسرائیل، تأکید کردند که تلاش‌های منطقه‌ای گسترده، حمله تهران را خنثی کرده است.

اما به زودی مشخص شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان سعودی و هم امارات به صراحت هرگونه کمک نظامی مستقیم به دفاع اسرائیل را تکذیب کردند. مقامات اردنی از مشارکت خود با عنوان حفاظت از منافع خود دفاع کردند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، با تاکید بر اینکه کشورش برای کمک به اسرائیل اقدامی نکرده است، اعلام کرد که «امنیت و حاکمیت» اردن «بالاتر از همه ملاحظات» قرار دارد.

تلاش هایی که کشورهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریباً به طور قطع ناشی از تمایل به حفظ روابط خود با ایالات متحده بود، نه برای همسویی بیشتر با اسرائیل. از زمانی که اسرائیل عملیات خود را در غزه آغاز کرد، رهبران عرب از اینکه جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده موفقیت بیشتری در مهار رفتار اسرائیل در غزه کسب نکرده است، شگفت زده شده‌اند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاری خود با واشنگتن هستند. آنها هیچ منبع جایگزینی برای نوع امنیتی که ایالات متحده برای آنها تامین می کند، نمی بینند.

در ماه‌های اخیر، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و همچنین مصر و اردن به تشویق واشنگتن برای کمک به مدیریت پویایی‌های امنیتی خاورمیانه، مهار فعالیت‌های  ایران و جلوگیری از یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر ادامه داده‌اند. پایان دادن به جنگ در غزه همچنان یک اولویت فوری منطقه ای است و کشورهای عربی در حال کار برای یک طرح صلح با دولت بایدن هستند. رهبران عربستان همچنان معتقدند که یک معاهده دفاعی دوجانبه با ایالات متحده باید بخشی از هر توافق عادی سازی آینده با اسرائیل باشد.  امارات به تلاش خود برای مذاکره درباره توافقنامه دفاعی خود با دولت بایدن ادامه داده است.

با این حال، در همین زمان، کشورهای حوزه خلیج فارس اکنون تعامل نزدیک تری با تهران دارند. در سال 2019، پس از خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از توافق هسته ای که ایالات متحده و سایر قدرت های بزرگ با ایران بر سر آن توافق کرده بودند، تهران بی ثباتی را در سراسر خلیج فارس گسترش داد، به کشتی ها در نزدیکی بنادر امارات حمله کرد و برای اولین بار حملات دقیقی را علیه تاسیسات نفتی عربستان انجام داد. ( این گزاره ها ادعای نویسندگان گزارش است و تهران دست داشتن در این حملات را تکذیب کرده است.) پس از امضای توافقنامه ابراهیم، تهران نیز به صراحت به بحرین و امارات هشدار داد که حضور نظامی اسرائیل در خلیج فارس خط قرمزی برای ایران خواهد بود.

خیلی قبل از حمله حماس در 7 اکتبر، کشورهای عربی به طور کلی تصمیم گرفته بودند که بهترین راه برای کاهش خطر ایران ، تلاش برای نزدیکی  است، نه تلافی. امارات و عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود با ایران را به ترتیب در سال های 2021 و 2023 احیا کردند. از 7 اکتبر، این کشورها همراه با بحرین و عمان، پیام‌ها و هشدارهایی را بین ایران و اسرائیل مخابره کرده و برای مدیریت تنش‌ها پیشنهاداتی را برای خروج از این وضعیت پیشنهاد داده‌اند. دو روز پس از حمله ایران در 13 آوریل، وزیر امور خارجه مصر با همتایان ایرانی و اسرائیلی خود به منظور مهار تشدید درگیری تلفنی تماس گرفت.

در ماه‌های آینده، کشورهای عربی احتمالاً تلاش خواهند کرد تا این اقدام متعادل کننده را حفظ کنند و از همه طرف‌ها به خویشتنداری دعوت کنند و از اقدامات تهاجمی بیشتر اسرائیل فاصله بگیرند. اگر تشدید تنش بین ایران و اسرائیل ادامه یابد، آنها احتمالاً حتی بیشتر تمایلی به حمایت از عملیات اسرائیل نخواهند داشت. هزینه های داخلی آنها برای حمایت آشکار از اسرائیل احتمالاً با گذشت زمان افزایش خواهد یافت، به ویژه اگر نیروهای اسرائیلی به سمت رفح حرکت کنند، شهری در جنوب غزه که صدها هزار فلسطینی در آن پناه گرفته اند و اسرائیل مدعی است که حماس پایگاهی مستحکم دارد.

بسیاری از کشورهای عربی نگرانی های اسرائیل در مورد فعالیت های منطقه ای ایران، به ویژه حمایت این کشور از شبه نظامیان غیردولتی را دارند. اما کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به‌ویژه، به وضوح محاسبه کرده‌اند که آغاز گفتگوهای مستقیم دیپلماتیک، اعمال فشار با انگیزه‌های اقتصادی و انجام دیپلماسی پشتیبان با تهران امن‌ترین راه‌ها برای حفاظت از منافع آنها و جلوگیری از سرریز درگیری است. هر چقدر هم که درگیری ایران و اسرائیل تشدید شود، کشورهای عربی احتمالاً از این اشکال تعامل عقب نشینی نخواهند کرد. تلاش های آنها برای عادی سازی روابط با ایران از زمان آغاز جنگ غزه سرعت گرفته است، در حالی که تلاش ها برای عادی سازی روابط آنها با اسرائیل متوقف شده است.

در تلاش برای ترغیب اسرائیل به تفکر فراتر از جنگ غزه، عربستان سعودی همچنان چشم‌انداز عادی‌سازی را مشروط به مشارکت اسرائیل در یک فرآیند سیاسی با هدف ایجاد کشور فلسطینی می کند. با این حال، اسرائیل این درخواست های عربستان را نادیده گرفته است، شاید به دلیل اطمینان بیش از حد که پس از پایان جنگ در غزه، روند عادی سازی می تواند از همان جایی که متوقف شد ادامه یابد. عادی سازی بیشتر رابطه اعراب و اسرائیل در این شرایط بعید است. کشورهای عربی به همکاری با واشنگتن در زمینه دفاع موشکی ادامه خواهند داد، اما این همکاری مستلزم هماهنگی مستقیم با اسرائیل نیست. آنها همچنین به این زودی ها به سطح یک اتحاد رسمی دفاعی نزدیک نخواهند شد. این امر مستلزم همسویی بهتر سیستم‌های دفاعی کشورهای عربی و همچنین اعتماد بسیار بیشتر است که هر دوی این موارد در خاورمیانه وجود ندارد و ایجاد آن زمان می‌برد.

کشورهای عربی، به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، از تلاش‌های اسرائیل برای تنزل دادن توانایی‌های نیابتی ایران استقبال خواهند کرد. اما آنها به احتمال زیاد با هرگونه حمله مستقیم به ایران که می‌تواند چشم‌انداز اقتصادی شکننده منطقه را بی‌ثبات کند یا به حمله متقابل ایران در خلیج‌فارس منجر شود، مخالفت خواهند کرد. با وجود اینکه کشورهای عربی علاقه مند به حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن هستند، آنها نمی خواهند به بلوکی بپیوندند که آشکارا علیه ایران و حامیان جهانی آن مانند روسیه کار می کند. آنها ترجیح می دهند روابط چند منطقه ای و جهانی را متعادل کنند، نه اینکه پل ها را بسوزانند.

با وجود این محدودیت‌ها، کشورهای عربی می‌توانند نقش مهمی در جلوگیری از تشدید بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور - و ایجاد خطوط گرم برای مدیریت بحران - بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. دقیقاً به این دلیل که تعدادی از کشورهای عربی روابط خود را با ایران و اسرائیل تقویت کرده‌اند، آنها می‌توانند از این روابط برای تشویق به خویشتن‌داری و کمک به انتقال پیام‌ها بین دو طرف استفاده کنند و در صورت شروع درگیری‌ها برای جلوگیری از درگیری یا کاهش آسیب تلاش کنند. در درازمدت، برای ایجاد ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید پلتفرم خود را برای گفتگوی منظم ایجاد کنند که برای مشارکت ایران و اسرائیل باز باشد. حملات اخیر که ایران و اسرائیل را در آستانه جنگ قرار می دهد، تنها نشان می دهد که چقدر نیاز به چنین گفت وگویی ضروری شده است.

اما جهان باید انتظارات خود را برای همکاری نزدیکتر بین کشورهای عربی و اسرائیل کاهش دهد. همکاری کاملاً فنی که کشورهای عربی و اسرائیل اخیراً در زمینه‌های مورد علاقه مشترک از جمله انرژی و تغییرات آب و هوا داشته‌اند، احتمالاً ادامه خواهد داشت. با این حال، گردهمایی‌های منطقه‌ای پرمخاطب که آشکارا تعامل سیاسی کشورهای عربی با اسرائیل را تبلیغ می‌کنند، در کار نیست مگر اینکه اسرائیل به جنگ خود با غزه پایان دهد. تا آن زمان، تلاش کشورهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی خود با اسرائیل نیز محدود خواهد بود. یک استراتژی کوتاه‌مدت واقع‌بینانه‌تر، حمایت از توانایی آن‌ها برای میانجی‌گری و جلوگیری از درگیری‌های آینده بین ایران و اسرائیل را در اولویت قرار خواهد داد.

 

دیگر خبرها

  • جمهوری آذربایجان قصد دارد املاک دولتی ایران در باکو را مصادره کند
  • رایزنی «بلینکن» با سران ایروان و باکو درباره روند صلح بین دو کشور
  • ادعای اقدام علیه املاک دولت ایران؛ باکو قصد مصادره اموال کرده است؟
  • عضو مجمع تشخیص: برجام و FATF همچنان در اولویت است / نباید روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به یکی دو کشور خاص محدود شود
  • تصمیم عرب‌ها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
  • دیدار وزرای خارجه جمهوری آذربایجان و ارمنستان در قزاقستان
  • فارن افرز: احتمال شکل گیری ائتلاف منطقه ای اعراب و اسرائیل علیه ایران چقدر است؟
  • فارن افرز: از اتحاد عبری-عربی علیه ایران خبری نیست/ همسایگان عربی ایران به دنبال جنگ با تهران نیستند
  • واکنش هند به انتقاد باکو از فروش تسلیحات به ارمنستان
  • آغاز خروج نیروهای حافظ صلح از قره باغ